بازم لطیفه
کلبه خنده مــحـــمــــد
دوستان سلام دوستان تو این مدت امید وارم که تونسته باشم خندونده باشمتون تو این مدت بهترین نبودم اما دوست دارم بهترین روداشته باشم لطفان نظرتون را برام بزارین ممنون که مثل همیشه حامی و یاور بنده حقیر شدین یه خواهشی که ازتون دارم اینه که اگه ممکنه وبلاگمو اگه امکان داره تبلیغ کنید که ممنون دارتون میشم اگه که نه بازم ازتون ممنونم یکی دیگه که واسه هر پست اگه امکان داره نظرتون رو بکین که وبلاگم رو به سوی وب بهتری سوغ بدم از همتون ممنونم دوستان اگه شوخی یا هرچیزی از من یا هر کدوم از نویسنده ها شده معذرت میخوام و تشکر میکنم از فرشاد و سهیل دو دوست گل من

بیشتر از کدوم یک از امکانات این وب خوشت امد

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان محمد و آدرس mohamadf1372.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 711
کل نظرات : 470

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 595
باردید دیروز : 101
بازدید هفته : 595
بازدید ماه : 3890
بازدید سال : 48577
بازدید کلی : 199900
بازم لطیفه
زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد شوهر گفت بذار کمی دیگه
بخوابم بعدا قضا می خونم .
 
زن گفت نمیشه شرع گفته نماز رو باید به وقت خودش بخونی.
مرد گفت ولی شرع گفته میتونین تا چهار تا زن هم داشته باشین.
زن گفت بخواب عزیزم هروقت خواستی نمازت رو قضا کن،
 
خدا خیلی بخشندست.....!!!!!!!!!!!!!!
 
 

جایی دعوت بودیم، بعد یه دختر کوچولو داشتن،


منم مغزم به خاطرِ یه موضوعی کلاً هنگ بود.


بچه رو به روم رو پای مامانش نشسته بود،

نمیدونم چی شده بود محبتم گل کرده بود هی میگفتم

بیا پیش عمو سارا جان، بیا عزیزم، بیا یه بوس بده به عمو.

خلاصه در حال بفرما زدن بودم که با ضربه ی آرنج مامانم مواجه شدم،


گفتم چیه؟ گفت: احمق سارا اسم مامانست،


اسمش ساریناست !!!!


هفته اول سال تحصیلی بود. با رفقیم رفته بودیم دانشگاه

ولی کلاس تشکیل نشد وقتی تو سالن بر می گشتم،

دیدیم یک کلاس 12-10 تا دختره ولی هنوز استاد نیومده.

این دوستم هم کلا سرش درد می کرد واسه اذیت کردن.

سنش هم بالا بود. گفت من به جای استاد می رم سر کلاس،

تو 3-4 دقیقه دیگه بیا صدام بزن جیم شیم.

رفت داخل بلند گفت سلام بچه ها، همین جور تخته پاک کن رو برداشت

داشت تخته رو پاک می کرد، می گفت سال جدید تحصیلی رو تبریک می گم،

که یکی از دخترا گفت: "استاد که سر کلاسه!" من از شیشه در نگاه می کردم،

دیدم استاد خانمه و وسط بچه ها نشسته!

رفیقم کلا سرخ شده بود ولی کم نیاورد، گفت: ببخشید! فکر کنم کلاس رو

اشتباه آمده ام! بعد اومد بیرون، من افتاده بودم کف سالن داشتم می خندیدم!


تعداد بازدید از این مطلب: 578
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود